۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

نبش قبریک مردار - حسن حبيبي

جمعه, 16 آبان 1393 08:17

 نبش قبریک مردار - حسن حبيبي

برگرفت از سايت آفتابكاران
-
آخرین بار که آنی را دیدم در بلندی های حسن آباد بود.غروب روز آخر .کنار جاده، پشت به من، در حال پانسمان کسی بود.نزدیکتر که شدم گونه هایش را دیدم که از آفتاب سوخته بود .با پنس و گاز استریل زخم گلوله پشت مجروحی را که به حالت نشسته روی زمین ،سرش را خم، وپاهایش را دراز کرده بود تمیز میکرد . با هر تنفس مجروح، خون ازجای گلوله بیرون میزد. نمیدانم چقدر گذشت تا سرش را برگرداند و مرا دید.خنده چهره خسته و تفتیده از آفتابش را پوشاند و گفت:
اه...اومدی ...چه خوب شد که خودتو رسوندی ...خوبی ؟
مجروح هم سرش را برگرداند.جوانی بود با ریش چند روزه و نگاهی نگران .از افراد رژیم بود .رسم این بود که مجروحین دشمن را تیمار کنیم. فرصت پاسخ نماند .یکی از مسئولین امداد که با عجله به سمت ما آمده بود به سرعت اورا به سمت مجروح دیگری که بر زمین دراز کشیده بود برد...
آخرین کسی که آنی را زنده دید ،مجاهد مجروحی بود که در لحظه تخلیه مجروحین ودر حالیکه همه در کمین سیاه خور گرفتار بودند ،نارنجکش را به او پیشنهاد داده بود تا زنده به دست جانیان نیافتد .میگفت آنی با مهربانی خندید وگفت "من اصلا نمیدانم این چطور کار میکند" و سپس مرا که حاضر به ترک صحنه نبودم مجاب کرد که بروم واو با اکیپ بعدی که آخرین اکیپ بود برمیگردد...
من برای فهم اینکه رژیمی که از خون یک پرستارعمیقا انساندوست فرانسوی، که فقط سابقه سه چهار سال هواداری ازمجاهدین را داشت ، و کارش نیز مداوای مجروحین و منجمله مزدوران بود ،نگذشت، چگونه راضی شد "سعید شاهسوندی" را که به قول خودش عضو بالا و قدیمی مجاهدین بوده در همان صحنه گرفتار شده،را نه تنها زنده نگهدارد ، بلکه اورا تا هواپیما مشایعت کرده و به خارج کشور بفرستد، خیلی به جزئیات نیاز ندارم.ایننیاز فقط میتواند نیاز ابلهان و جیره خوران آخوندها باشد وبس.
چرا که به راحتی میتوان تصور کرد، که آخوندهای بی رحم و خونخوار، لابد در قبال آنچه به این" مردار" داده اند، آنچنان خدمتی از اودریافت کرده بوده اند،که پیش ازآن ازهیچیک از مزدوران و آدمکشان قدیمی خود نیز دریافت نکرده بودند. همه به خاطر داریم که آنها در ان دوران، به مزدوران بریده از رژِیم خودشان هم اجازه رفتن به خارج از کشور را نمیدادند.
پس در این میان هیاهوی "مصاحبه" با او در راستای چه خطی است؟
به گمان من ،هم آن روان پریش فیلسوف نمای پاچه ورمالیده که با " روش سقراطی" (بیچاره سقراط) ، و به بهانه مصاحبه ، این مردار را نبش قبر کرده، و هم آن شاعردر گل مانده ، که ازمقام بحرالعلومی به یکباره در گذشته ،و ردای وزیر عدلیه(معلوم نیست کدام حکومت ،چون آخوندها که هنوز نرفته اند که عدلیه دیگری بر سر کار بیاید و مدعی العموم تعیین کند) را بر تن کرده تا آناولی رابرکرسی " یک مدعی العموم راستکارودرست کرداروشجاع "بنشاند ، وهمآن پليدك سومی که در عالم شیادی برکرسی "حقوق خانواده" تکیه کرده وهمزمان باریختن اشک تمساح برای ضجه های مادران "ستارهای برتخت شکنجه" ،و"ریحانه های بر دار" ، از سراستفراغ عطوفت،نگران"حق صحبت و دفاع از خودبدترین جا نیان وشکنجه گران"است، ونیز همه آن دیگرانی که این کر هماهنگ را کوک کرده اند ، نیک میدانند که در این گور شوم به جز مرداری متعفن چیزی نبوده و نیست.
وپس اینها در هم زدن این گندابه به دنبال چه هستند؟
پاسح ساده است. آنها مإمور به وظيفه ، و فقط به دنبال این هستند که زشتی و پلیدی "گنداب برهم زدن و مردارازگور در آوردن "را کمرنگ کنند. میخواهند مرز ها را از بین ببرند.
مرز بین شجاعت و ایستادگی و پاکی آن پرستار انسان دوست فرانسوی که همچون او زنده اسير شد ولي هرگز برنگشت (هنوزنمیدانم با او چه کردند)، و این مردار متعفن که برای زنده ماندن و برگشتن ، از شکنجه کردن و تیر خلاص زدن و راه ترور نشان دادن که سکه رایج این رژیم بوده و کسی را نیز نجات نداده ، بی گمان بسا فراتر رفت و همچنان نیز میرود.
بله . ده ها هزار صفحه نوشته و مصاحبه و فیلم سعید شاهسوندی د ر تریبون های گوناگون آخوندها کافی نیست.فایده ای ندارد چون آن طرف مرز است و آلوده به رژیم و در نتیجه بی اثر. بایستی برای" این جانی" ، در این طرف مرز" حق صحبت " دست و پا کرد .
پس تریبونی درست کنیم و مدعی شویم که تریبونی است مخالف رژیم .سپس سفيهانه ریشی بجنبانیم و بگوییم "این هم حق همنشین است وهم حق سعید شاهسوندی وهم حق ماست که این بارازتریبونی که برای ماشناخته شده است وگرداننده اش همنشین رامیشناسیم حرفهای سعید شاهسوند ی رابشنویم"، تا مشکل بي تريبوني !!! سعيد شاهسوندي حل شود.
غافل از اینکه آب در هاون میکوبند . این مرزبا صدهاهزار خون پاک جوان صادق و فداکار بسته شده است . دریوزگی های رقت بار این خس و آن خاشاک ، تلاشي است بي حاصل که یگانه خاصیتش بيشتر رو شدن آلودگي ریش و گیسشان به رژیم است و بس.
با آوردن جانیان و قاتلان و مزدوران مهیب ترین دیکتاتوری تاریخ ایران به تریبون هاو صفحه ها و حانه ها و پستوهایتان فقط دستتان را بیشتر رو میکنید.این مرز مخدوش شدنی نیست .
 ايران اسرار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر