۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

عبدالرضا رستمي مزدورجديدالاستخدام اطلاعات با يك گالري - عجول وفراموش كار وبي تجربه ازاو شاهد نخواسته گفت دم من تواب تشنه بخوان مصداقي


داشتم سايت ها را بقول گفتني ورق ميزدم كه يك عكس ديدم سريع او را شناختم يك كم مطلبي كه نوشته بود خواندم ديدم عكس همينجوري دارد با من حرف ميزند او را از نزديك ميشناختم به اخلاقياتش هم آشنا بودم با نيمه لكنتي هم كه مواقع عصبانيت پيدا ميكرد ديدم عكس همين حالت را دارد خيلي تعجب كردم وقتي ديدم كه اين گماشته دارد ميگويد من با بقيه گماشته هافرق دارم البته داغ افشاگري آنقدر بر دلش فرو رفته بود كه نميدانست چي ميگويد گفت وگفت وگفت به مصداقي رسيد فهميدم بازهم مال سوختگي افشاگري  كه شده بود است چون او آنقدر سوخته بود كه با پرت وپلا همراه با آنقدر عجله وفراموش كاري تلاش ميكرد كه خودش را خنك كند بيچاره نميدانست يا از شدت سوختگي حواسش پرت بود وبه نفهمي پناه برده بود كه بابا مصدقي بره لاجوردي است سالها در آبنمك وزارت خوابيده بود چند سالي است كه بيرون زده والان همه فهميدند كه او تواب بوده اما از مدلي كه براي وزارت اطلاعات حاضر است خون مجاهدين را يك جا بمكد او اسمش الان مصداقي تواب تشنه بخون است او در مصاحبه اي با صداي آمريكا داشت به مجري اگر فراموش نكرده باشم آقاي فلاحت كه پرسده بود سال 67 همه اعدام شدند چرا شما اعدام نشديد بصراحت گفت كه من آخه انزجار نامه نوشته بودم و.../www.youtube.com/watch?v=sVjr5Icxzd0لينك مصاحبه مصداقي كه انزجار نامه نوشتم واعدام نشدم
 خوب بد نيست  او كه خودش را لو داده ونپرسيدهونخواسته مثل يك عنتر جاي دوست ودشمن را نشان داده وبه يك مزدور جنايت كار اطلاعاتي مثل مصداقي خود را چسبانده تا به بقيه مزدوران افشاشده چسبانده نشود با يك گالري سراغ اين برويم كه اين روبا كه حالا دمش (مصداقي) را شاهد آورده كمي چشمش باز شود كه بگويد اي كاش از عمق سوزش افشاگري دستپاچه نميشدم وباز صد رحمت به همان مزدوران قبلي.... با هم گالري را ميبينيم



















اگر كم بود با يك سوزشي ديگر مطلع خواهيم شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر