۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

تلویزیون رنگارنگ – برنامه ۸۰-۲۰ افشاگری آقای محمد صاحبی ۴ اوت

تلویزیون رنگارنگ – برنامه ۸۰-۲۰ افشاگری آقای محمد صاحبی ۴ اوت 2016


آقای محمدصاحبی در قسمت اول افشاگریهای خود به نقش وزارت اطلاعات درتیف و نحوه به استخدام در آوردن نفرات ازطریق وعده و وعید و .....را توضیح دادند.
ایشان در ادامه افشاگری خود امروز به  افشای سرپل های وزارت ا طلاعات در ترکیه و اربیل عراق می پردازد:

لینک به منبع اصلی :‌ سایت ایران آزاد فردا 

برنامه بيست – هشتاد يكي راز برنامه هاي جنجال بر انگيز بدليل اينكه موافق و مخالف نقطه نظرهاي گوناگوني را بيان ميكنند ولي آنجه كه مسلم است ، اين برنامه برخلاف  خيلي  برنامه ها كه سر مردم راكلاه ميگذارند ، نمونه اش يك برنامه است درصدا ی آمريكا . با شارلاتاني ژورناليستي يك سري آرشيو هاي گذشته را  ميآيند مرور ميكنند با چهارتا آدمهاي  پس مانده و عقب مانده كه هنوز تو دوران كهنسالي هم ولي نمي كنند  مصاحبه ميكند و يك  برنامه درست ميكنند كه بتوانند را گول بزنند كه واي ديدي چه خبري شد، هيچ خبري نشد! اين را من از موضع يك ژور ناليست ميگويم قبل از اينكه هر كدام  اينها  ادعاي ژورناليستي داشته باشند حداقل سن و سابقه ما نشان ميدهد .

من خودم تو اين حرفه بودم و بسياري از اينها پيش من كار مي كردند. من بخواهم اسم ببرم راحت ميتوانم اسم 10نفر ادمهايي كه الان براي  خودشون … نه اينكه كار  كردن مسئله داشته باشد مسئله كار كردن نيست مسئله اين بازي كه در ميآورند و سر مردم را كلاه ميگذارند   من را اذيت ميكند براي اين كه ژورناليست با شرف ، وطن پرست  و براي منافع مردم تلاش ميكند من دست اش را هم مي بوسم . يك روزنامه نگار با شرف ، وطن پرست به منافع مردم فكر كند توي اين رسانه ها يي كه الان به خونه هاي مردم ميروند من باورم نميشود كه بتواند جايي داشته باشد ، يعني آن سيستم ها اينها را نمي پذيرند.
حالا از موضوع بيرون نرويم بيست ـ- هشتاد امروز در واقع سه قسمت تشكيل شده قسمتي كه ميرويم دنباله برنامه هفته گذشته را  بينيم ، از افشاگريهاي يكي ديگر از كساني كه در دام باند مافياي رژيم گرفتار شده اتفاقاتي كه افتاده و عكس العمل هايي   كه بوجود آمده  و درنهايت يك نگاهي يك از همين به اصطلاح ژورناليستها يك نگاه عمومي يعني اين آدم اسم و چهره اش اينها مهم نيست اين نگاه كساني است كه در واقع نقش بيست ـ هشتاد را   اين سالها بازي كرده اند .  بيايم بپرسيم چه اتفاقي افتاده در صحنه سياسي و بخصوص در ماه جولاي ، بعد از 9 جولاي و گردهمايي مقاومت ايران در پاريس و حضور تركي فيصل ورق برگشت يعني رژيم و عواملش توي همين تلويزيونهاي خارج از كشور صداي آمريكا و بي.بي سي و … ايران فردا و گوفت و زهرمار و اينها  سعي ميكردند هميشه از كنار  چراغ خاموش بگذرند ولي  حضور تركي فيصل بازي را بهم زد و رژيم انگار سيلي محكمي خورده باشد وادار شد به نشان دادن صحنه هايي  توي ايران كه مردم تشنه ديدنش بودند و اين قاف را داد رژيم  براي اينكه بگويد مثلاً  آقاي تركي فيصل از دهانش پريده و يك حرف ديگري هم  زده  خوب بايد تركي فيصل را نشون ميداد  ديگر ، وقتي قراره تركي فيصل را نشون بده مجبوره از يك پلن به پلن ديگر حداقل از دو تا سه تا پلن  يا فرم  نشون بده كه برسد به حرفهاي آقاي تركي فيصل  و آن انبوه عظيم جمعيت را اينها مجبور شدند به دفعات نشون بدهند و مردم در قحطي روزنه اميد يك دفعه ديدند واي چه خبر بوده در رسانه هاي خارج از كشور رسانه مجبور بودند  بازي را يك ذره  بازتر كنند   يعني مجبور بودند بازي يك ذره  بعنوان  گزارش كنند كه اين بازي از يك گوشه هايي اين تظاهرات را نشون ميداد. و اين جا همين سوال پيش ميآيد كه شما دوستان عزيز محترم  فلان فلان شده اين چند سال گذاشته نمي دانستيد  همچين اتفاقاتي افتاده با همين فرم اين قسمتی كه در واقع صحنه افكار عمومي را تغييراتي داد.
و  اما قبل از اينكه به اين بپردازم من اين توضيح را براي عزيزاني بدهم  چون آنهايي كه در و اقع  ميخواهند تخم لق توي دهان مردم بكارند بحث ميكنند كه آقا اينها ميروند يكسري از اين افرادي كه همه شون قبلاً يك كاره اي بودند را جمع ميكنند  من مطئمن هستم كه اينها خودشان ميدونند و حالا شما اينقدر احمق و بي شعوريد و اين را نمي دونيد كه اگر كسي سر كار باشد و بيايد در اين گرد همايي شركت كند يعني اعلام جنگ كاري كه آقاي محمود عباس كرد كاري كه نمايندگان مجلس مصر كردند يعني قيد تمام روابط را با جمهوري اسلامي زدند، به همين دليل الان جمهوري اسلامي شلوار دران ميگه كه اين محمود عباس از  اولش هم  مزدور آمريكا بوده و دست نشانده بوده و از اين مزخرفاتي كه هميشه ميگويد … منظورم اين است كه اينها كه باعنوان سابق ميآيند يعني همان طيف و نمايندگي  ميكنند از سياست كشورشون يعني در واقع حرف همان حكومت است ، حالا من بحث ام اين است كه  همين دايناسور حكومتي محسن رضايي الان تمام عناوينش سابقه ، بره يك جايي صحبت كنه يعني جداي از حكومت است  مسلماً نه ، بحثم اين است كه اين اتفاقي كه افتاد يعني  700 چهره كه همه داراي عناوين مختلف بودند كه بخواهم بگويم بخشي ژنرالهاي عالي رتبه ارتش آمريكا با سمت هاي بسيار مهم  هئيت بلند پايه مجلس مصر ، نماينده عالي رتبه  اپوزيسيون سوريه  بهرحال 700 چهره   حضور داشتند  90 نفر سنخراني كردند و درو اقع اين عناوين سابق  بازي روي ميز سياست جهاني است كه آشكار و نهان بازي ميكند و وحشتي كه ايجاد شد با سخنان آقاي تركي فيصل بعنوان يكي از اعضاء برجسته خانواده سلطنتي عربستان و وقتي ايشون يك چنين سخنراني ميكند مسلماً بدون اجازه كه نمي آيد و همينطوري بلند شود و بيايد ، پیك نیك كه نيامده ، و عربستان در واقع نمايندگي ميكنه از سوي بسياري از حكومتهاي منطقه ، هنوز جمهوري اسلامي  و اين جك و جانورهاش  در خارج كشور توي اين تلويزيونها گيج و گم بودند كه ما چي سياستي بالاخره ما بايد اتخاذ كنيم يك دفعه ضربه مهلك تر و كاري تري خوردند كه آقاي محمود عباس رئيس تشکیلات خودگردان فلسطين رفت به پاريس  و با مريم رجوي ديدار كرد ديگه اوضاع رژيم از  آنجه بود برآشفته تر شد و اين احساس خطر و اينكه احساس كردند نه بابا مثل اينكه يك بازيهاي ست نكند سياست جهاني  به جايي رسيده كه تاريخ مصرف اينها گذشته
به همين دليل اولين واكنش رسمي را  تو حركات خامنه ايي مي بينيم كه يك دفعه تو صحنه سياسي سر وكله اش پيدا  ميشود و عصبانيت وحشت از نوع حرف زدنش كاملاً  مشخصه وپيداست كه خيلي دردش  آمده و خيلي نگرانه بطوري كه همه اش با تهديد صحبت ميكند ، براي غرب خط و نشون ميكشه براي شرق خط و نشون ميكشه  براي عربهاي خط و نشون ميكشه ،براي  اين ور خط و نشون ميكشه و به اين وسيله ميخواد وحشت خودش را پشت اين تهديد ها قائم كند  اين محموع ميرسد به اتاق قكر رژيم و حالا اتاق فكر رژيم بايد در واقع  راهبري كند انطوري كه الان خودشون درآ وردند ، اين بحران را يك بخش اش طبق معمول  خورا ك و دستوري تهيه ميكند براي خارج كشور يعني رسانه ها  و ادمهاي ريز  و درشتي كه نقش سربازان مزدور حكومت  را  پيدا كرده اند  ميدهد. و من امروز  در و اقع یه این  مرحله ميخواستم برسم در بيست ـ هشتاد من  يك نمونه را برايتون  انتخاب كردم كه نشون ميدهد اين خط بيست ـ هشتاد كه در تمام اين  رسانه ها دنبال ميشود اين نمونه اش مي بينيد كه  در تلويزيون بي بي سي فارسي خبرنگاري به نام آقاي مهرداد فرهمند كه گويا نماينده بي بي سي است در قاهره دست به قلم ميشود جالب است كه ، من فقط سعي كردم از نوشته هاي خودش استفاده كنم و ببينيم كه ايشون در وا قع كه عقل كل شده آمده ديدار خانم رجوي با محمود عباس را اناليز كرده و واقع گزارش گونه نوشته، اولاً خيلي  جالبه كه خبرنگاري كه همه شان ادعا ميكنند كه حرفه اي اند   حتي اينقدر تو باغ  نبوده  یا بقول گفتنی حتي  به خودش زحمت نداده چون بعضي موقع سفارشي ديگه  فعلاً جنگ و بلواست بريم يك چيزي بگيم ، بريم يك چيزي بنويسيم ، نيرويشان را  بسيج ميكنند تو سوراخ هاي مختلف كه بيايند در  افشاني كنند .
ايشون برداشه نوشته  طبق روال هر ساله اين تظاهرات در پاريس در ويلپند   انجام ميشده  امسال هم فلان بوده ، اولاً اصلاً نمي دانسته كه امسال در ويلپند نبوده در يك جاي جديد بوده يعني يك خبر نگار بايد اينقدر آگاهي  روزانه داشته باشه كه وقتي ميخواهد يعني اصلا الفباي خبرنگاري اين است كه وقتي  شما ميخواهيد گزارش بدهيد چهارتا مسئله را حتماً بايد درش در نظر بگيري حالا من زياد فني اش نميخواهم بكنم، مكان ، تاريخ ، موضوع و حالا بهرحال منظورم اين است كه ايشون اصلاً محل را نمي دانسته ،نه اينكه محل را نمي دانسته ، ميخواهم بگويم كسي كه دست به قلم ميشود  و ميخواهد  گزارشي بده نمي دونه  اصلا ًاين داستان كجا اتفاق افتاده ديگر لزومي نداره مكانش را بگه. پس وقتي  مكانش را ميكه انوقت يقه اش را ادم ميگره كه اين  كه تو نوشتي اين قصه سر دراز دارد بهرحال ايشون در گزارشي كه ميخواهد  براي معماي ديدار بنويسد يعني نه معمايي توشه حالا اين جان دا لر مطبوعاتی  آمده اين داستان را حلاجي كنه ميگويد محتوي ديدار محمود عباس و مريم رجوي را كه شنبه گذشته 30ژوئيه انجام گرفت تنها منابع مجاهدين خلق مخابره كرده اند و هيچ يك از مسئولان فلسطيني توضيحي در باره  اين ديدار نداده اند.
 خوب سوال اين است كه آقاي خبرنگار اولاً دفتر  خود  عباس و شخص محمود عباس در جواب حكومت ايران رسماً اعلام كردند كه ما با مجاهدين قبل از شما ها هم سنگر بوديم و دوست بوديم و توپيدند به جمهوري اسلامي كه حرف زيادي  نزن و حفه شو و اين بود ته اش ،پس   شما كجا رفتيد پي گيري كرديد كه هيچ جا از منابع رسمي … تمام منابع رسانه های  عرب از جمله شرق الاوسط كه ارزو ی  بسياري از شما  ها له له ميزنيد كه به شما ستوني ، چيزي بدهند صفحات بسياريش را براي اين مسئله گذاشتند پس آنها را چطور نديديد و جالبه خيلي هم اين سبك اينها  و تازگي ها ميگم يك بيماري خبرنگاران زمان شاه اين بيماري را دارند، منه ميشه يعني يك گزارشي چيزي ميخواهند تهيه كنند اول خود منه است ، ا ين منم كه  ا ينجا اين منه خيلي استفاده داره كه ميگه كه من براي توضيح اين ديدار رفتم دفتر تشريفات محمود عباس زنگ زدم كه دفتر محمود عباس در دسترس من قرار نگرفت ، !همچين ميگه انگار يك رئيس جمهوريه كه دفتر تشريفات محمود عباس مثلاً بقالي سر كوچه  است اين منه پشت در مانده خيلي بهش بر خورده . بدتر از همه چي ميگه ، ميگه كه دولت مردان و قانون گذاران غير  ايراني پس آن كه ديداري با اعضاء يا سران سازمان مجاهدين خلق داشتند بيانيه از پيشينه ( يعني ميخواهد بگويد كه اينهايي كه رفتند آنجا  …خيلي جالب است ) بيانيه و چيزي را امضاء كردند اصلاً از پيشينه سازمان مجاهدين اطلاعي ندارند ، اين شرم آور نيست يك نفر قلم بدست بگيره اين مزخرفات را بنويسد. يا ادمي كه بقول تو جز دولتمردانه جزء اعضاء  يك حكومتي است  يعني نمي داند دارد  حمايت ميكند از يك تشكيلاتي از يك سازماني پيشينه سازمان را نمي داند ؟ حتماً شما فقط ميدانيد به سركردگي نوري زاده ، خجالت بكشيد اخر نون به چه قيمتي ؟  يا دوباره ميگه كه براي اينكه خاك بريز توي بازي خودش ، ميگه  كه افرادي از اعضاي سابق  اين سازمان به من  گفتند  (يعني اعضاء سابق سازمان مجاهدين رفتند به ايشون كه وكيل مدافع كجاست ) گفتند كه پس از انقلاب در جنگ هاي داخلي شركت کردند  و …تير خوردند ، پاهاشون تير خورده است از اين حرفهايي كه ، مثل نوري زاده  كه ميكه من با امير كبير ديدار كردم امير كبير گفت اي عليرضا ی عزيز من تاريخ را ديكه به تو ميسپارم ، من رفتم  مزخرفات بي سر و ته سنگ مفت گنجشک مفت   !!! اعضاء سابق كيه اسم ببر تو خبر نگاري ،اگر راست ميگي ، اگر اعضاي سابق امثال اين مزدوران در خارج كشور اينها كه ديگر حديث روشنه كه  .
من در لبنان با افرادي گفتگو كردم كه هنوز  در جنبش  فتح در لبنان  عضويت دارند و ا ز حضور خود در اين عمليات گفتند ، يعني زماني كه مجاهدين در يك درگيري و حملاتي با جمهوري اسلامي  در ايران داشتند از اعضاء سازمان فتح رفتند به مجاهدين كمك كنند و تير خوردند و  هنوز جاي گلوله را  به من نشان دادند. چقدر بعضي ها خنده دارند .
بهرحال  توضيح ميده  ميگه  جنبش  فتح بلكه به عنوان رئيس تشكيلات خود گردان فلسطيني كه رفته با خانم مريم رجوي ديدار كرده (ببيند ترا خدا شما فقط ، اصلا من نمي دانم اين قلم اين گفته بيماره يا خودش را زده به كوچه علي چپ اصلا دنيا افكار و شعور مردم را ) كه آقاي محمود عباس يك چهره بین المللی  سياسي  رئيس تشكيلات فلسطين تو رو در وايستي بلند شده رفته پاريس شايد نه با طيب خاطر با رو دروايستي و احتمالاً با ترغيب  و تشويق ديگران با مريم رجوي ديدار كرده است. اما ترغيب و فشار از طرف كي ؟ حالا رفتيم در قالب جنجالگي يعني واسه خودش دوخت و بريد شعورش را گذاشت زير بغلش و پابرهنه دويد تو بازي.
بعد ميآيد ميگويد اره نايب رئيس دوم  مجلس مصر كه در گردهمايي مجاهدين سخنراني هم كرده اما پس از آن با وجود پافشاري پي در پي من حاضر نشد به هيچ وجه سخني در باب حضور  خودش و همكارانش در اين گردهمايي بگويد
پس تو ادم جدیي نيستي ، يا ادم منزه ای نيستي چطور همين ادمهايي شما ميگويد من ميتوانم  نشريات  و رسانه هاي بسياري بياورم كه با همه اينها  صحبت كرده .
حتي وقتي ازش  خواستم از حضورش در همايش مبارزه با تروريسم كه همان زمان در پاريس هم انجام شده (داره از نايب رئيس  مجلس مصر ميپرسد )  مقابل دوربين سخن بگويد گفت ميدانم چه ميخواهي از من بپرسي ولي جوابت را نميدهم  قهر قهر تا روز قيامت ! پسر خاله اش بوده بازي كرده !  نايب رئيس مجلس مصر با ايشون چقدر  خودمونيه  ، معمولا  در دنياي  ژورناليستي بعضي چهره ها هستند نسبت به بعضي خبرنگار ها حساسيت دارند چون ميدانند  اينها آدمهاي دروغگو اند يك ادم شارلاتانند ، ادمهايي هستند كه خبر را به حاشيه  ميكشونند خيلي جاها شده طرف ميكويد با تو صحبت نميكنم ميزنه به دوربين اش حتي بعضي وقت ها آن خبرنگار را كتك ميزنند چون ميدونند آدم صادقي نيستند در بیان  خبر ، اين شايد يكي از جوابهاي به اين شكل باشد.، حالا خوش بحال تو كه همچين جوابي به تو داده .
باز هم ميگه نماينده های دیگر  مصري شركت كننده در گردهمايي مجاهدين خلق نيز يا در دسترس قرار نگرفتند يا حاضر نشدند سخني بگويند و جالبه كه يكي از انان يعني نمايندگان ـ حتي نام مريم رجوي را هم بدرستي به خاطر نداشت ، كه معلو م ميشه اين يارو روی  پول خوابا ندند  (نمايندگان نه اينكه پول ندارند رفتند بگردند نمي دانستند اصلاً به دعوت كي دارد ميره نمي دانه كه رئيس و يا مسئول اين دعوتها كيست ، اما رفته اسم اش را هم نميدانسته  حتماً يواشكي آمده به اين گفته من رفتم اسم طرف را هم نميدانستم ببينيد وقاحت تا كجا، خيانت در امانت در ارائه خبر تا كجا، …از اين شيرين زباني ها ميكند و بعد ميگويد پاره ايي از ناظران معتقد بودند كه امير تركي (منظورش تركي فيصل است) هم اكنون هيچ سمتي در عربستان سعودي ندارد و با توجه به تنوع و مواضع سياسي اعضاي خانواده بزرگ و پر شمار عربستان سعودي حضور او در گردهمايي مجاهدين خلق  اين كه به مريم رجوي گفته فلان است  كه نبايد اين را بپاي حكومت عربستان نوشت : ادم شريف اگر  اين حرف تو باشه پس خامنه اي و تمام اعضاء جمهوري  چرا اينقدر پاره ميكنند شلوارشان رو   به  دولت عربستان فحش ميدهند  اگر ربطي به دولت عربستان ندارد اصلاً ميخواهي  كدام خواننده  يا مخاطب را گول بزني اينطوري ؟
باز ميگه كه دو تا نشريه بين المللي   و  اصلي جهان عرب  الحياط و الشرق الاوسط  صفحات زيادي را به اين اختصاص داند و چنان و چنان كردند  و گردهمايي يك صد هزار نفره اعلام كردند و وقتي من رفتم گفتم چرا اين را اين قدر كنده اش كرديد  گفتند آقا گنده است ،وقتي يك جا صد هزار نفر جمع ميشوند اتقاق كوچكي نيست كه ، اين بنده خدانمي دانسته كه مثلاً صد هزار نفر  رقم بزرگيه ! رفته از آنها پرسيده ! آن هم بهش جواب داده! عين سبك نوشته نوري زاده  اين سبك نوشته نوري زاده هاست
سلمان دو سري … سردبير روزنامه شرق الاوسط دليل تصميم او  چنين ارزش خبري قائل شدن  براي گردهمايي مجاهدين خلق  اين بوده كه آ ن را بزرگ ترين گردهمايي مخالفين حكومت ايران در خارج از كشور تا كنون دانسته و گرد آوردن جمعيت عظيم يك صد هزار نفره حاكي از آن است كه سازمان مجاهدين خلق  را نبايد يك سازمان عادي به حساب آورد. همچنين به من گفت (همه اش به من گفته ) دو تن از كارشناسان ايراني در شرق الاوسط  به اين آقاي سلمان دو سري كمك كرده اند  بعد  اين رفته پيگيري كرده اين دو نفر كي اند ، يكي اش را فكر ميكرده بايد اقاي امير طاهري باشه ، و آقاي امير طاهري بهش گفته نه از دو تا يكي اش من نيستم و حالا پيدا كنيد تخم مرغ فروش را سيب زميني فروش را پرتقال فروش را .
تلويزيون العربيه  نيز كه سرمايه گذار سعودي دارد هچنين الاشرق الاوسط و الحياط نيز  به گردهماي مجاهدين پوشش گسترده دادند و شمار ديگري از رسانه هاي عربي نيز همسور با اين رسانه ها پر مخاطب عمل كردند  تا كه حتي گمانه هاي هماهنگي ميانه رسانه ها را به ذهن ميرسد. تا الان ميگفت كه اين اصلاً منتشر نكرده ولي  اينجا  ميگويد تمام رسانه  هاي جهان عرب از اون تاب ترين تا پايين ترين شان به اين مسئله پرداختند  و اين گمان زني كه   كند يكي آن پشت آمده اينها را به هم وصل كرده (جان دالر چه ميكند ) .
اگر پوشش رسانه ايي احياناً با هماهنگي صورت گرفته باشد  برنامه ريزي آن فراتر از جايگاه و امكانات امير تركي بن فيصل بنظر ميرسد كه سهمي در مالكيت و اداره و نقش در  سياست گذاري اين رسانه ها ندارد . همين تحليل در مورد گمانه  ترغيب و تشويق و يا اعمال نفود براي انجام گرفتن براي ديدار ميان مريم رجوي و محمود عباس ،
اينها حالا اين جوري شد اين بنده خدا حالا سكته مغزي ميكند (اين ژورناليسته )ديگر هذيان ميگويد  اين آقاي تركي فيصل كه نمي تواند و نقشي نداره اينها را همه را اينطوري برنامه ريزي كنه پس يك نيروي ديگري است اين نيرو ديگر كيه عربستانه كه نه ،  از عربستان بالاتر اينجوري كه ميگه  پس آمريكا ست ! كه ميآيد هفت قانون گذار مصري را در اين گرد هماي بر ميدارد ميبرد ضد نقيض تا كجا سكته مغزي تا كجا ؟ قلم در گل نشسته تا  كجا ؟ آخه يكبار خودت همينها را بخوان ! يك غلط گيري بكن من كه حالا  تند خواندم وسر پايي ، بالاخره  مي گويد رژيم ايران  دائماً بتندي بر عليه عربستان سعودي سخن مي گويد  خو ب اگر  تركي فيصل چهره رسمي نيست يك حرفي زده  و اين سياست دولت عربستان نيست ، نوشته خودت را دارم ميگويم  ته اش كه برعكس مينويسي ميگي كه دولت ايران بتندی عليه عربستان سعودي سخن ميگويد يعني بتندی به عربستان سعودي حمله ميكند بخاط حرفهاي ايشون ، طبيعي بنظر ميرسد كه عربستان سعودي كه توان مالي و نغوذ سياسي بسيار بيشتري  از ايران دارد  روي گروههاي مخالف نظام حاكم ايران   سرمايه گذاري كند اما  سوال اين است كه سياست گذاران سعودي با چه طرحي و شناختي از سازمان مجاهدين خلق به انديشه حمايت از  آن افتاده اند  آقاي سياست مدار كل  شما بفرماييد، اين ور داريد ميگويد كه  نوشته خودته عربستان سعودي توان مالي و نفوذ سياسي بيشتري از جمهوري اسلامي دارد پس تفكر سياسي قوي تري دارد اين تفكر سياسي قوي كه متيوانه توازنه سياسي را جهان در آن منطقه را مشخص کنه اندازه تو نمی فهمه
اندازه تو نمي فهمه؟
به قسمت دوم افشاگري آقاي محمد صاحبي ميرسيم هفته گذشته قسمتي اش را ديدم
من فكر ميكنم كه تلويزيون رنگارنگ  الان در موقعيتي هست كه اين اعتمادملي را جلب كنه همينطور مثل آقاي محمد صاحبي و كساني كه در اين دام  شوم نظام جمهوري اسلامي افتادند  بيايند و افشاگري كنند اين افشاگري در همه زمينه هست از  برجسته ترين ويژگي هاي تلويزيون رنگارنگ از روز اول بوده  كه سال گذشته  دو تا ويژگي خاص داشت افشاگري و روشنگري  شما حتي اگر برگرديد به سال 2004 يا حتي 98 من  سخنرانيهايي كه جاهاي مختلف داشتم اصلاً اسمش پرده ها فرو مي افتد ،افشاگري و روشنگري يعني منظورم اين است كه اين چند ادمي كه ما داريم  خاص نيست  چون من اعتقاد دارم من هنوز اعتقاد دارم وقتي مبارزه ايي را ميخواهيم در مسير  درستي هدايتش كنيم اين بايد براي آن مخاطبي كه  ميخواهد  همراه  اين مبارزه باشه تر و تميزشه چهره هاي تقلبي را از تويش بياوري بيرون  اگر نتواند از پس همين دور و بر خودش بر بياد  مسلماً نمي شه انتظار داشت از پس  آن كنده هم بر بياد  پس اين تلاشي كه من هميشه كردم اين دور و بريها  تو این سی سال گذشته گوششان را بگيرم و كله شان را بر ميز رسوايي بزنم  با تمام مشكلاتي كه برايم ايجاد كرده براي همينه ، من ميتوانستم  همين كار رابكنم  با مستقيم با رژيم با اين آدمهاي دور و بر كاري نداشته باشم شرايط زندگي ام از ايني كه هستم صد هزار مرتبه بهتر بود ولي ما هر روز ميايم فكر نكنيد ا ز چيزي ميترسم ميخواهم شما در جريان قرار بگیريد.  وقتي  شما اسم يك ادمهاي جك وجونوري را مي بينيد  كه مار خورده اند و افعي شده اند اين ها  بيكار نمي نشيند كه من اسم شان را ميآرم عكس شان را ميآرم سابقه شان را ميارم ، پرونده شان را ميآ رم ، يكي اگر اين كار را با من بكند بخدا به دادگاه ميكشمش  پدر پدر سوخته اش را درميآوردم ولی یا  اینکه  خفه خون ميگيرند ميدونند كه من دروغ نمي گويم . ولي  تاوانش را ميدهم ميروند پرونده سازي ميكنند شايعه سازي ميكنند پرونده سازی میکنند  هزار جور كار كثافت  ديگر  را هم ميكنند ولي بحث من اين است كه بايد اين تلاش ها باشد و بايد هر چه بيشتر اين چهره ها را به مردم شناسناند الان شما به خارج كشور نگاه  كنيد  و تمام كساني كه بهر حال  بخواهند يا نخواهند سر نخ ها دست شان گرفته اند ادمهايي هستند كه پرونده شان خونين است ، ميگند آقاي محسن سازگار گفته  آقا من غلط كردم سپاه را ساختم ، غلط كردي سپاه را ساختي؟ اگر تو  یک سر سوزن وجودت يك سر سوزن حقيقته كه نيست يا در يك دادگاه  در يك مناظره رو در روي پرونده ات بگذارند، ورق به ورق بكنند  آنجا صحبت كن ، تو كشدارش بودي يا نبودي ؟ شما ممكنه بگيد من تير نزدم اونش  را هم نميدانم كه شايد زدي ولي حتي هم نزده باشيد به غير مستقيم در تمام جنايات رژيم آن زماني كه بوديد شركت داشتيد.
شما جزء دونه درشت هاي تصميم گيري  های حكومت بوديد  اين همه ادم دور و برتون مي گشتند جوانهاي مردم منظورم اين است كه بايد بايد و بايد  ما بتوانيم امكاناتي داشته باشيم كه برويم خونه هاي مردم  و بيشتر و بيشتر اين چهره هاي تقلبي را به مردم بشناسانيم . بهرحال  
قسمت ديگري از برنامه آقاي محمد صاحبي را مي بينيم من باز هم از ايشون از بابت اين همكاري تشكر ميكنم .
آقای محمدصاحبی در قسمت اول افشاگریهای خود به نقش وزارت اطلاعات درتیف و نحوه به استخدام در آوردن نفرات ازطریق وعده و وعید و .....را توضیح دادند.
ایشان در ادامه افشاگری خود امروز به  افشای سرپل های وزارت ا طلاعات در ترکیه و اربیل عراق می پردازد:
آقای صاحبی مینویسند:

«در دسامبر 2007 من به همراه 4 نفر ديگر به تركيه رفتيم. من به همراه 2 نفر ديگر جهت رفتن به كشور يونان اقدام كرديم كه متأسفانه در شهر ادرنه تركيه دستگير شديم و به بازداشتگاه منتقل
شديم. در همان بازداشتگاه يك روز صبح حدود ساعت 10 يك نفر به نام اسماعيلي يا اسماعيل زاده به ما تلفن كرد و خودش را از بچه هاي وزارت اطلاعات معرفي كرد و گفت كه مي دانيم كه شما 3 نفر آنجا هستيد . شما با ما همكاري كنيد و من مسئله شما را حل ميكنم و كاري ميكنم كه شما آزاد شويد و برويد استانبول پيش بچه هاي خودمان و مسئله شما را تا اروپا حل ميكنيم كه من قبول نكردم . او همچنين گفت كه اگر قبول نكنيد شما را به اربيل عراق بر ميگردانند و يك شماره تلفن به ما داد و گفت شخصي به نام امامي آنجاست،  رفتيد با او تماس بگيريد و او مسئله شما را حل ميكند. حدود  45 روز بعد ما به عراق ديپورت شديم.
خانه اربيل در عراق

بعد از اينكه به عراق ديپورت شديم ما را به خانه اي در شهر اربيل بردند. اين خانه در محله اي به نام برايتي
بود كه خوابگاه كنسولگري رژيم ايران در همسايگي آن بود . اين خانه توسط كنسولگري رژيم اجاره شده بود و هزينه آنرا  كاملا آنها مي پرداختند . مسؤل اين خانه يك شخص كرد عراقي بود به نام عبداله اكره اي كه فارسي كاملا خوب صحبت ميكرد. خودش را از « علاقات» ايران معرفي ميكرد كه به زبان كردي به معني روابط دولت محلي كردستان با ايران است. اين فرد تمام گزارشات نفرات خانه را به كنسولگري رژيم ميداد و مثل يك اطلاعاتي براي كنسولگري كار ميكرد. چون خودم مدت بيش از يك سال مسؤل اين خانه بودم از اعمال نفوذ كنسولگري در اين خانه كاملا اطلاع دارم.


از همان ابتدا كه من وارد خانه شدم دوستانم به من ميگفتند كه به رژيم توهين نكن چون در اينجا نفراتي هستند كه به كنسولگري رژيم اطلاع مي دهند. بعدازظهر همان روز مازيار شيرواني آمد و به من گفت شخصي به نام امامي ميخواهد با تو صحبت كند. امامي در كنسولگري رژيم در شهر اربيل عراق كار ميكرد و يكي از مأموران بلندپايه وزارت اطلاعات رژيم ايران بود كه مسؤل به خدمت در آوردن نفرات تيف بود. من با تلفن مازيار شيرواني با وي صحبت كردم و او به من گفت كه با مازيار شيرواني به كنسولگري بروم. فرداي آن روز من با همين فرد به كنسولگري رفتيم و با امامي ملاقات كردم. امامي به من گفت كه اگر ميخواهي به اروپا بروي ما ميتوانيم تو را بفرستيم و از من 2 عكس گرفت و همچنين ورقه سفيد به من داد و گفت از زمان ورود به مجاهدين تا حالا را كاملا برايم بنويس او تأكيد داشت كه اسم فرماندهانم را بگويم و سمت هايي كه داشته ام را بگويم و من هم اينكار را كردم.

تقريباً اين فرد ( امامي) با همه نفرات مستقر در آن خانه ارتباط برقرار كرده بود وهدفش هم اين بود كه همه را به مزدوري وزارت اطلاعات آخوندي بكشاند. كارش را نيز به اين طريق آنجام ميداد كه پاسپورت صادر ميكرد و با پاسپورت ايراني نفرات را به تركيه مي فرستاد و از آنجا به بعد هم در خانه هايي كه در شهر استانبول تركيه داشتند ادامه راه تا فرانسه را انجام ميدادند.
نفراتيكه به استخدام وزارت اطلاعات در آمدند و با پاسپورت ايراني, عراق را ترك كردند عبارت بودند از : نادر نادري , محمد رزاقي, محمد كرمي, حسن پيرانسر, مجيد روحي, محمد بازيارپور, حامد صرافپور , عليرضا نصرالهي, علي جهاني, جمشيد چارلنگ نيز قبل از من به همين طريق با گرفتن پاسپورت به فرانسه رفته بودند. همه اين نفرات به فرانسه اعزام شدند ولي سپس چارلنگ و جهاني را به آلمان فرستادند.

در اين مدت دو سال( از ژانويه 2008 تا فوريه 2010 )  كه من در خانه اربيل بودم چندين بار امامي به من تلفن ميزد و به من ميگفت كه چرا براي رفتن اقدام نمي كنم و نفرات ديگر رفته اند و آلان در اروپا زندگي ميكنند و تو هنوز اينجا مانده اي كه من هم قبول نميكردم و ميگفتم يكي از اقوامم در خارج دنبال كارم است.
در يك ملاقات حضوري كه با اين شخص داشتم او به من گفت كه اگر ميخواهي بروي اروپا همين الان برو ساكت را بردار و بياور و من ترا به فرانسه پيش جواد فيروزمند و نادر نادري مي فرستم كه من به او گفتم كه پول ندارم و او گفت كه پول نياز نيست و من همه مخارجت را مي دهم فقط تو برو فرانسه با اين نفرات كار كن كه بازهم قبول نكردم. بعداز آن نيز با من تماس تلفني مي گرفت و صحبت هايش حول همين موضوع بود.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر