۱۳۹۵ مهر ۱۸, یکشنبه

قتل كشيش‌هاي مسيحي؛ ادامة قتل‌عام 67

قتل كشيش‌هاي مسيحي؛ ادامة قتل‌عام 67

كشيش مهدي ديباج، اسقف هائيك هوسپيان مهر و اسقف تدهيس ميكائيليان

انزجار فزاينده عمومي از جنايت بزرگ خميني جلاد در قتل‌عام سي هزار زنداني سياسي در سال ۶۷ و فراخوان‌هاي بين‌المللي براي محاکمه خامنه‌اي و دژخيماني چون رئيسي و پورمحمدي که در بالاترين مقامات حکومتي همچنان به جنايت و چپاول ادامه مي‌دهند، بحران دروني رژيم و مخاصمات باندهاي حکومتي را تشديد مي‌کند و به‌رغم تلاش آن‌ها براي لاپوشاني و تحريف حقايق و لجن پراکني به مجاهدين يا دربردن خميني و خامنه‌اي، باعث برملا شدن گوشه‌هاي ديگري از ابعاد قساوت و جنايات رژيم پليد ولايت‌فقيه شده است. مهدي خزعلي در اظهاراتي تحت عنوان «پشت پرده‎هاي جنايات و قتل‌عام زندانيان سياسي در تابستان 1367» كه در تاريخ 5 شهريور 95 منتشرشده، در مورد قتل كشيش‎هاي مسيحي مي‎گويد:«ببينيد يكي از اين باندهاي وحشتناكي كه وجود داره، سه تا دخترند كه طعمه مي‌شوند توسط مقام‌هاي امنيتي، براي اينكه ببينند دوتا كشيش مسيحي آيا تبشير مي‌کنند، آيا تبليغ مسيحيت مي‌کنند يا نه. اين‌ها فكر مي‌کردند در همين حد است كه بروند و بگويند ما مي‌خواهيم به كيش مسيحيت بياييم و شما ما را تبشير كنيد. خوب به داخل خانة اين دو كشيش مي‌روند و بعد مابقي قضيه، مواجه مي‌شوند. بااينکه در ديده چشم اين سه دختر، آن کشيش‌ها كشته مي‌شوند, قطعه‌قطعه مي‌شوند و داخل يخچال مي‌روند. بعدازآن از اين‌ها مي‌خواهند مصاحبه كنند كه ما از طرف سازمان مجاهدين خلق مأموريت داشتيم اين کشيش‌ها را بكشيم. خوب ناچار مي‌شوند براي آزادي‌شان اين مصاحبه را هم بكنند و بهشون قول مي‌دهند اين مصاحبه را بكنيد آزاد مي‌شويد».
در چنين شرايطي ضروري است يک‌بار ديگر جنبه ديگري از توطئه‌هاي كثيف وزارت اطلاعات پليد آخوندي عليه مجاهدين و مقاومت ايران يعني «قتل كشيش‎هاي مسيحي» را مرور كنيم.
فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران كه از ابتداي حاكميت ننگين خود فشار و سرکوب گسترده‎يي را، روي اقليت‌هاي مذهبي اعمال مي‎كرد و بطورخاص از هم‌وطنان مسيحي‌مان به دليل حمايت‌هاي بي‌شائبه آن‌ها از مقاومت ايران و شخص آقاي مسعود رجوي در جريان كانديداتوري اولين دوره رياست جمهوري، كينه عميقي داشت، با قتل سبعانه رهبران كليسا، ضمن بروز ماهيت خود، بخشي از همان كينه حيواني و ضد بشري خودش را به نمايش گذاشت.
در فاصله كوتاهي از دي‌ماه سال 1372 تا تير 1373، يعني طي كمتر از 7 ماه، سه تن از رهبران سرشناس مسيحي در ايران، اسقف هائيك هوسپيان مهر، كشيش مهدي ديباج و اسقف تدهيس ميكائيليان يكي پس از ديگري ناپديدشده و به طرز فجيعي به قتل رسيدند. جرم اين كشيشان آزاديخواه، سازش‌ناپذيري و تن ندادن به مطامع و فشارهاي حاكميت ننگين آخوندي بود.
29 دي‌ماه 1372، اسقف هائيك هوسپيان مهر درحالي‌که عازم فرودگاه مهرآباد بود، توسط عناصر وزارت اطلاعات ربوده‌شده و به زندان اوين منتقل گرديد. طبق تحقيقات به‌عمل‌آمده از سازمان حقوق بشري «جوبيلي» كه در گزارشي به پارلمان انگلستان ارائه شد: صبح روزي كه هوسپيان مهر به قتل رسيد، اتومبيل وي به‌طور يقين در محل پاركينگ زندان اوين شناسايي‌شده است، اين گزارش تأکيد مي‌کند كه اسقف هوسپيان مهر بين ساعت 9 تا 10 صبح روز 19 ژانويه 94 (برابر با 29 دي‌ماه 72) در محل زندان اوين توسط عوامل رژيم ايران به قتل رسيده است.
رسانه‌هاي رژيم دو روز بعد اعلام كردند كه جسد وي دريك منطقه جنگلي در نزديکي تهران پيداشده است ابتدا رژيم از تحويل دادن جسد به خانواده هوسپيان خودداري نمود و 11 روز بعد وقتي‌که جسد به خانواده وي تحويل داده‌شده، آثار ضربات متعدد چاقو بر پيكر وي مشهود بود
ماشين جنايت و ترور وزارت بدنام اطلاعات، درگام بعد كشيش مهدي ديباج را هدف قرار مي‌دهد.
ديباج يك رهبر کليساي انجيلي است كه 45 سال قبل به دين مسيحيت گرويده بود. وي در سال 1365 به همين جرم دستگيرشده و سال‌هاي متمادي را در سياهچالهاي قرون‌وسطايي رژيم طي مي‌کند، وقتي در پاييز سال 72 به جرم ارتداد دريكي از بيدادگاههاي رژيم در شهر ساري به مرگ محكوم مي‌شود، بلافاصله يك تلاش گسترده بين‌المللي از سوي مقاومت ايران و رهبران كليساي انجيلي آغاز مي‌شود كه به يك كارزار بين‌المللي براي لغو حكم اعدام و آزادي او تبديل مي‌شود و تحت همين فشارهاي بين‌المللي است كه رژيم در تاريخ 26 دي‌ماه همان سال آزادي مشروط مهدي ديباج را مي‌پذيرد.
راديو آمريكا در 27 دي‌ماه 72 اعلام كرد: «هفته گذشته آمريكا، فرانسه و چند كشور ديگر همراه با گروه‌هاي خصوصي مدافع حقوق‌ انساني از ايران خواستند كه آقاي ديباج را اعدام نكند. مسعود رجوي رهبر سازمان مجاهدين خلق ايران گفت فشارهاي غرب جان آقاي ديباج را نجات داد».
واتيكان رضايت كامل خود را از آزادي مشروط مهدي ديباج ابراز نمود. سازمان فرانسوي كليساها آزادي ديباج را تأييد كرد. وزارت امور بشردوستانه فرانسه اعلام كرد كه دولت فرانسه با خشنودي از خبر آزادي كشيش ايراني… مطلع شده است.
اما اين خشنودي بين‌المللي 5 ماه بيشتر نپاييد. به نظر مي‌رسد كه جهان هنوز با شناخت اين رژيم وحشي قرون‌وسطايي، فاصلة بسيار زيادي داشت.
كشيش مهدي ديباج روز 16 خرداد 1373 در مسير تردد به فرودگاه مهرآباد ربوده شد؛ و مدتي بعد جسد وي كه با ضربات چاقو قطعه‌قطعه شده بود، در يك منطقه متروكه در تهران كشف شد. كشتار همچنان ادامه پيدا مي‌کند.

اسقف كليساي انجيلي ايران، تدهيس ميكائيليان

اسقف ميكائيليان بعد از قتل بي‌رحمانه اسقف هوسپيان، جايگزين وي در كليساي انجيلي شده بود، سازمان حقوق بشري جوبيلي در گزارشي پيرامون اين قتل‌ها مي‌نويسد: ميكائيليان كه خواستار اعمال اقدام‌هاي شديدتر اقتصادي و سياسي بر ضد رژيم ايران، به‌منظور تقويت قطعنامه‌هاي سازمان ملل در محكوميت رژيم به خاطر نقض حقوق بشر بود بارها توسط مقامات رژيم به مرگ تهديد شده بود تا اينکه روز 8 تير 73 توسط ماشين جنايت و ترور آخوندها ربوده‌شده وهمان شب نيز به طرز وحشيانه‎يي به قتل رسيده و جسد وي دريك فريزر جاسازي گرديد و نهايتاً سه روز بعد جسد وي توسط وزارت اطلاعات به پسرش تحويل داده شد.
يک سال بعد سازمان بين‌المللي ميدل ايست كانسرن، دريك گزارش تحقيقي و مستند با ذکر جزيياتي از اين قتل‌هاي سبعانه اعلام نمود:
«شكي وجود ندارد كه ترورهاي مزبور توسط يك جوخهٌ اعدام، كه در چارچوب سرويس‌هاي امنيتي رژيم ايران فعاليت مي‌نمايد، انجام‌گرفته است. جوخة مزبور، دستورهاي خود را از بلندپايه‌ترين مقام‌هاي رژيم دريافت مي‌نمايد».
هرچند كه ترور و سركوب اقليت‌هاي مذهبي در ايران، موضوع خاصي كه محدود به شرايط خاص باشد نمي‌باشد و طي 38سال گذشته رژيم اين سركوب و خفقان را مستمراً روي اين هم‌ميهنانمان اعمال كرده است ولي براي اينكه بتوانيم شرايط سياسي داخلي و بين‌المللي آن روز را به‌خوبي تصوير كنيم، بايد به واقعه بسيار مهمي كه در پاييز سال 72 در تاريخچه مقاومت مردم ايران رقم خورده اشاره كنيم:
درمهرماه سال 72 شوراي ملي مقاومت ايران دريك تصميم تاريخي خانم مريم رجوي را به‌عنوان رئيس‌جمهور برگزيده مقاومت ايران معرفي كرد و اين واقعه مهمي بود كه تأثير تعيين كننده‌يي در پيشرفتهاي مقاومت در عرصه‌هاي مختلف داشت.
به‌خصوص كه در نتيجة اين تحول، ظرف کمتر از يک سال، مقاومت ايران در نقطه‎يي از اعتلا و پيشرفت قرار گرفت كه ازنظر سياسي با اعلام هفته همبستگي توسط رئيس‌جمهور برگزيده مقاومت طيف بسيار گستردهيي از ايرانيان حول پرچم همبستگي ملي بسيج شدند و اين موضوع جايگاه بي‌بديل مقاومت ايران را در انظار داخلي و بين‌المللي به‌طور فوق‌العادهيي بالا برد.
ازنظر نظامي هم درهمان ايام، ارتش آزادي‌بخش در پاسخ به نداي همبستگي ملي ايرانيان با برگزاري يك مانور گسترده كه در سطح يك لشگر زرهي انجام شد، اوج توانمندي و استعداد اين ارتش را به‌عنوان يك نيروي بالفعل براي سرنگوني به نمايش گذاشت كه انعكاس گسترده‌يي در رسانه‌هاي بين‌المللي داشت و همگان را متوجه قدرت و توانمندي اين ارتش نمود.
صعود مقاومت ايران، به فرازهاي بالابلندي در ابعاد سياسي و نظامي، لامحاله به پشتوانه محكمي براي اعتراضات اجتماعي در داخل كشور مبدل گشت و درهمان شرايط شاهد اوج‌گيري بي‌سابقة اعتراضات، اعتصابات و خيزش‌هاي مردمي در شهرهاي مختلف بوديم كه قيام گسترده مردم زاهدان را مي‎شود در همين شمار به‌حساب آورد.
حالا اگر اين شرايط را با آن كينه حيواني و ضد بشري رژيم از اقليت‌هاي مذهبي به‌ويژه مسيحيان ايران كه هميشه و در تمام اين ساليان يار و ياور مجاهدين و مقاومت ايران بودند، در کنار هم قرار بدهيم مي‎توان فهميد و نتيجه گرفت كه رژيم، با اين جنايت‌ها دو هدف را دنبال مي‌کرده است: يكي اينكه در چنين شرايطي كه فضاي اجتماعي مستعد بروز مخالفت‌ها و مقاومت‌ها مي‌شود، مخالفان را سركوب و خاموش كرده و جو رعب را در جامعة حاكم كند.
دوم اينكه با نسبت دادن همين جنايت‌ها به مجاهدين، سعي كند چهره مجاهدين و مقاومت ايران را بعدازآن جهش سياسي اجتماعي در انظار جهانيان مخدوش و مکدر نمايد.
صحنه‌گردانان وزارت اطلاعات و به‌طور مشخص آخوند فلاحيان كه آن موقع وزير اطلاعات رفسنجاني بود همراه با معاونش سعيد امامي كه بعدها در جنگ قدرت آخوندها به دست خودشان سر به نيست شد، يك سناريو سخيف و ابلهانه و درعين‌حال مشمئزکننده را سرهم‌بندي كردند كه طبق آن سه تا از زنان مزدور وزارت اطلاعات را به تلويزيون آورده و مدعي شدند كه اين‌ها از اعضاي سازمان مجاهدين هستند و آن‌ها با تكرار سناريوي ساخته و پرداختة وزارت اطلاعات گفتند كه بله سازمان به ما دستور داده بود كه اين روحانيون مسيحي را بكشيم و به گردن جمهوري اسلامي بيندازيم! به‌اين‌ترتيب رژيم سعي كرد كه اين جنايت را به مجاهدين نسبت بدهد. اما اين سناريو و اين توطئه سخيف‌تر از آن بود كه كسي را بتواند فريب بدهد. كما اين‌که هيچ‌کس را نفريفت و افتضاح و رسوايي به‌مراتب بزرگ‌تري براي رژيم ببار آورد.

صحنه‌سازي‌ها و مدرك تراشي مبتذل آخوندي با سوءاستفاده از سه عامل وزارت اطلاعات

در تيرماه سال 73 رسانه‌هاي حكومتي رژيم آخوندي، دريك صحنه‌سازي مضحك و مبتذل مدعي دستگيري سه نفر از اعضاء مجاهدين گرديدند. اين نفرات بلافاصله به تلويزيون رژيم آورده شده و با رديف كردن مجموعه‎يي از اكاذيب آخوندي گفتند كه از سوي مجاهدين مأموريت داشتند كه براي ايجاد تفرقه و درگيري بين مذاهب و اقليت‌هاي مذهبي اقدام به قتل کشيش‌هاي مسيحي و سلسله‎يي از عمليات انفجاري بنمايند. متعاقباً دستگاه دجاليت و فريب آخوندي با بسيج تمامي ايادي و امکانات تبليغي شروع به صحنه‌سازي‌هاي مبتذل مشمئزکننده نمودند تا دروغ و دجاليت را به باور عمومي برسانند كه ذيلاً فقط به چند نمونه آن اشاره مي‎كنيم:
راديو رژيم 19 تير 73
مقتدايي، رئيس ديوان عالي كشور در بيانيه‎يي ضمن محکوم کردن بمب‌گذاري‌هاي اخير… و قتل دو كشيش مسيحي، افشاي طرح ترور كشيش مسيحي در اصفهان به‌وسيله منافقان را اعلام كرد.
راديو رژيم 19 تير 73
جامعهٌ مدرسين حوزه علميه قم با انتشار اطلاعيه‌‎يي با قدرداني از دست‌اندركاران و مسئولان امنيتي و انتظامي كشور در مورد دستگيري عاملان قتل دو كشيش مسيحي ابراز اميد‌واري كردند كه سازمان‌هاي به‌اصطلاح مدافع حقوق بشر و عفو بين‌الملل از حمايت جنايتكاراني كه از هيچ جنايتي نسبت به علماي دين، پيران، زنان و كودكان روي‌گردان نيستند دست‌بردارند.
جمهوري اسلامي 20 تير 73
5 تن از نمايندگان اقليت‌هاي مذهبي در مجلس، عمل ددمنشانه منافقين در به قتل رساندن كشيش ميكائيليان و ديباج را محکوم كرده و … منافقين را عناصر استكبار جهاني قلمداد كردند.
هفته‌نامه كيهان هوايي ارگان وزارت اطلاعات رژيم 22 تير 73
طي گردهمايي رهبران سياسي و مذهبي اقليت‌هاي ديني، جزئيات ترور سه كشيش مسيحي توسط سازمان مجاهدين موردبررسي قرار گرفت.
تلويزيون رژيم 24 تير 73
يكي از مقامات بلندپايه اطلاعاتي كشورمان فاش كرد كه منافقين در قتل كشيش‌هاي مسيحي ارتباطات پنهان و گسترده با رژيم صهيونيستي داشته‌اند.
ايرنا خبرگزاري رسمي رژيم 25 تير 73
انجمن ملي و فرهنگي ارامنه ايراني طي نامه‎يي به آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي عمل شرم‌آور و سبعانه سازمان مجاهدين خلق تروريست در به قتل ‌رساندن كشيش مسيحي تدهيس ميكائيليان را محكوم كردند.
روزنامه جمهوري 25 تير 73
مشروح جريان اعترافات دو منافق دستگيرشده در ملاقات با مسئول كليساي اسقفي اصفهان
متقابلاً شوراي ملي مقاومت و دفتر مجاهدين نيز در اطلاعيه‌هاي جداگانه‎يي هرگونه ارتباط و همکاري با اين مزدوران وزارت اطلاعات را تكذيب نمودند.
در پي اين نمايش‌هاي دجالگرانة رژيم آخوندي، آقاي مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران، بر اعزام يك هيأت بين‌المللي به همراه نمايندگان مقاومت، به‌منظور تحقيق پيرامون قتل كشيشان مسيحي و انفجار حرم امام رضا تأكيد كرد و گفت در اين صورت حقيقت به‌سرعت روشن خواهد شد.
آقاي مسعود رجوي همچنين درنامه‎يي به پاپ ژان پل دوم رهبر کاتوليک‌هاي جهان نوشت:
«…حال كه آخوندهاي منفور خودشان موضوع قتل كشيشان هم‌وطن ما را با شما مطرح و تقاضاي مداخله كرده‌اند؛ از سوي مقاومت ايران اجازه مي‌خواهم پيشنهاد كنم مقرر نماييد رژيم حاكم بر ايران سه زني را كه به‌عنوان اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران و عاملان قتل كشيش ميكائيليان به نمايش تلويزيوني و مطبوعاتي آورده است، موقتاً به واتيکان بياورد و آن‌ها را در اختيار مقام‌ها و مسئولان بي‌طرف كه شما مشخص خواهيد نمود، بگذارد تا زنان مزبور در حضور جرم‌شناسان و نمايندگان اتحاديه‌هاي وكلا و حقوقدانان با حضور نمايندگان مجاهدين و مقاومت ايران موردتحقيق و سؤال و جواب قرار بگيرند. در اين صورت حقيقت دعاوي آخوندها به‌سرعت براي همه روشن خواهد گرديد…»
اما از پيش روشن بود كه رژيم و سردمداران جنايتكار آن هرگز حاضر به پذيرش اين راه‌حل نبوده و نمي‌توانستند باشند.
آنچه فوقاً آورده شد فقط بخش كوچكي از آن موج تبليغاتي بود كه رژيم به راه انداخت. به‌عنوان‌مثال تلويزيون رژيم روز 24 تير73 گوشه‎يي ازشانتاژ خبري عليه مجاهدين را به نمايش گذاشت:
«جنايات تكان‌دهنده اخير… منافقين به‌گونه‌يي بي‌سابقه با سانسور خبري رسانه‌هاي صهيونيستي و غربي روبرو شده است. درحالي‌که در طول سه هفته گذشته بيش از 300 خبر، گزارش و تفسير در مورد ترور دو كشيش مسيحي،‌ انفجار بمب در حرم امام رضا (ع)، همچنين تلاش نافرجام منافقين براي بمب‌گذاري در كشورمان بر روي تلكس خبرگزاري جمهوري اسلامي مخابره و ده‌ها خبر و گزارش از صداوسيما پخش‌شده است، رسانه‌هاي گروهي صهيونيستي غربي به‌گونه‌يي هماهنگ در برابر اين اعمال تروريستي سكوت اختيار كرده‌اند.»
ملاحظه مي‌کنيد؟ بيش از 300 خبر، گزارش و تفسير از طرف رژيم فقط طي سه هفته. اما همين گزارش تلويزيون رژيم بيانگر اين واقعيتاست كه در دنيا هيچ‌کس اين دجاليت و شانتاژ خبري آخوندها را جدي نگرفته و باور نكرد بلكه برعكس از همان ابتدا انگشت اتهام همه دنيا به‌سوي رژيم نشانه رفت و همه رژيم را مسبب اصلي اين جنايت مي‌دانستند. به‌عنوان‌مثال فقط به دو نمونه اشاره مي‎كنيم:
راديو آلمان در گفتاري به تاريخ 3 دي‌ماه 78 گفت كه: «… وقتي دستگاه امنيتي جمهوري اسلامي مدعي شد كه قتل چند كشيش مسيحي من‌جمله ديباج و اسقف ميكائيليان توسط جمعي از مخالفان مسلح رژيم انجام‌شده است، كمتر كسي باور كرد، حتي نمايشنامه امنيتي را كه با شركت سه دختر متهم به عضويت در يك سازمان مخالف به صحنه آوردند راهم كسي جدي نگرفت…»
سازمان «ميدل ايست كانسرن»، كه دربرگيرنده چندين مؤسسه فعال درزمينة بررسي وضعيت حقوق اقليت‌هاي مذهبي، به‌ويژه مسيحيان، در كشورهاي خاورميانه مي‌باشد، در اوايل سال 1995 گزارشي تحت عنوان «ايران سال 1994 ـ سال ترورها» منتشر كرد. در اين گزارش با بررسي جزئيات ترور سه كشيش و اطلاعات حاصل از منابع خودش در داخل ايران، اعلام كرد كه: «…شكي وجود ندارد كه ترورهاي مزبور توسط يك جوخه اعدام، كه در چارچوب سرويس‌هاي امنيتي رژيم ايران فعاليت مي‌نمايد، انجام‌گرفته است. جوخه، اين دستورهاي خود را از بلندپايه‌ترين مقام‌هاي رژيم دريافت مي‌نمايد…»
و بالاخره اين هم قسمتي از متن گزارش كميسيون حقوق بشر ملل متحد كه يک سال بعد در ماه مارس 1995 منتشرشده و در آن آمده است:
«… كميسيون نگراني عميق خود را از رفتار تبعيض‌آميز جمهوري اسلامي ايران نسبت به اقليت‌هاي مذهبي به دليل اعتقادات مذهبي آن‌ها و نيز فقدان حفاظت كافي براي اقليت‌هاي مسيحي، كه برخي از آنان مورد تهديد و ترور قرارگرفته‌اند، ابراز مي‌دارد…»
اما واقعيت قضيه بعداً در سال 78 و در ماجراي قتل سعيد امامي و آن کشاکش‌ها و بحراني كه در وزارت اطلاعات درگرفت، از پرده بيرون افتاد و از زبان سران و سردمداران رژيم بازگو شد:

پرده‌هاي جنايت و دجاليت آخوندي فرومي‌افتد

در نمايش انتخاباتي سال 1376، خاتمي به رياست جمهوري ارتجاع منصوب مي‌شود. شعارهاي عوام‌فريبانه وي براي اصلاحات دروغين در درون رژيم موجب بروز و تشديد جنگ قدرت باندهاي دروني رژيم شده و هريك از آن‌ها براي بقاي خود دست به افشاي جنايات جناح مقابل مي‎زند. يكي از مهم‌ترين موضوعات افشاشده توسط باندهاي رژيم موضوع قتل وحشيانه کشيش‌هاي مسيحي است كه توسط باند سعيد امامي معاون وزارت اطلاعات در دوران رياست جمهوري رفسنجاني انجام‌شده است:
روزنامه همشهري در تاريخ 3 تير 78 از قول همان به‌اصطلاح نمايندگان اقليت‌هاي مذهبي در مجلس رژيم كه 5 سال قبل در تاريخ 20 تير 73 مجاهدين را عامل قتل کشيش‌ها معرفي كرده بودند، نوشت كه: «نمايندگان اقليت‌هاي مذهبي» در مجلس به دليل «دخيل بودن سعيد امامي در اين پرونده» قصد دارند «با ارائه نامه‌يي به وزير اطلاعات، خواستار باز شدن پرونده قتل سه كشيش شوند». نمايندگان مزبور مي‌گويند كه در زمان بررسي پرونده قتل کشيش‌ها در جلسه‌يي شركت داشته‌اند كه «توسط سعيد امامي معاون وزير اطلاعات وقت براي توجيه نمايندگان ترتيب داده‌شده بود».
روزنامه حكومتي آريا در تاريخ 16 تيرماه 78، ازجلسه‎يي كه براي توجيه خبرنگاران و عکاسان در طبقه چهارم ساختمان خبرگزاري رژيم برگزارشده بود پرده برداشته و فاش كرد كه مصاحبه با آن سه دختري كه هوادار مجاهدين قلمداد شده بودند، چطور زير نظر وزارت اطلاعات و طبق سناريوي اين وزارت خانه بدنام رژيم برگزارشده وسعيد امامي صحنه‌گردان اين جلسه بوده است.
آخوند عبدالله نوري كه درزمان اجراي اين جنايت عضو مجمع تشخيص مصلحت و عضو شوراي عالي امينت رژيم بوده در جلسه دادگاه خود، در تاريخ 12 آبان 78، با اشاره به نقش وزارت اطلاعات در اين قتل‌ها مي‌گويد: «چطور وقتي برخي از کشيش‌هاي مسيحي به قتل رسيده و پس از تكه‌تكه شدن در فريزر جاسازي شدند، قاتلان به مردم معرفي نشدند».
روزنامه حكومتي خرداد در تاريخ 27 آبان 78 با تأکيد برساختگي بودن صحنه‌هاي دادگاه سه عامل اطلاعاتي رژيم نوشت: كساني كه تحت عنوان هواداران مجاهدين «در مصاحبه‌يي تلويزيوني مسئوليت قتـل کشيش‌ها را به عهده گرفتند چه رابطه‌يي با سعيد امـامـي (شماره 2 وزارت اطلاعات در آن زمان)‌ داشته‌اند؟ کشيش‌هاي ايراني… به چه جرمـي ربوده‌شده و پس از قطعه‌قطعه شدن در يخچال نگهداري شدند؟ افرادي كه به جرم ارتكـاب بـه قـتـل کشيش‌ها مصاحبه تلويزيوني وادار شدند، چگونه تـن به چنين مصاحبه‌هايي دادند و سرنوشت آن‌ها به كجا انجاميد؟…»
روزنامه رسالت در شماره روز 14 آذر 78 از قول اكبر گنجي پاي رفسنجاني را در قتل کشيش‌هاي مسيحي به وسط كشيده و نوشت: «اكبر گنجي قتل کشيش‌هاي مسيحي و انفجار بمب در حرم امام رضا (ع) را كار وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران دانسته و منافقين را از انجام امور فوق تبرئه كرده است. اكبر گنجي همچنين پاي آقاي هاشمي رفسنجاني را به اين مسائل كشانده است».
روزنامهٌ ابرار در روز 5 دي 78 در اعتراف به جنايات وزارت اطلاعات نوشت: «طرح به دره افکندن اتوبوس حامل نويسندگان، قتل‌عام کشيش‌هاي مسيحي، بمب‌گذاري در حرم امام رضا (ع)،… گوشه‌يي از اقدام‌هاي همكاران و همفكران فلاحيان در وزارت اطلاعات بود كه تحت عنوان تحكيم پايه‌هاي امنيت ملي انجام مي‌شد». اين روزنامه مي‌افزايد: «آيا فلاحيان درزماني كه عهده‌دار وزارت اطلاعات بود، جز هاشمي رفسنجاني رئيس ديگري داشته است؟»
بله به‌اين‌ترتيب حقايق برملا شد و همه در اين ماجرا يک‌بار ديگر نهايت دنائت و شقاوت آخوندي ازيک‌طرف و اوج مظلوميت و اصالت اين مقاومت را از طرف ديگر به چشم ديدند.
هرچند رژيم با همان دجاليت هميشگي سعي كرد اين پرونده و پروندة بسياري از جنايت‌هاي ديگر را با از ميان برداشتن و حذف سعيد امامي به نحوي رفع‌ورجوع كند و نگذارد كه پاي عناصر بالاتري مثل خامنه‌اي و رفسنجاني به وسط كشيده شود، اما تا جايي که به مقاومت و مردم ايران برمي‌گردد، اين پرونده همچنان بازاست و تا روزي که تمامي آمران و عاملان اين جنايت ننگين را پاي ميز محاکمه علني و عادلانه نكشاند صرفنظركردني و قابل‌گذشت نيست و نخواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر