۱۳۹۶ مرداد ۲۰, جمعه

قتل‌عام ۶۷ ـ رونمایی علی خامنه‌ای از یک جلاد خون‌آشام

قتل‌عام ۶۷ ـ رونمایی علی خامنه‌ای از یک جلاد خون‌آشام

 حاکم شرع استان خوزستان در زمان قتل‌عام 67 آخوند دژخیم احمد شاهرودی
به نظر می‌رسد سیاست شکستن سکوت و بایکوت در قبال مجاهدین علی خامنه‌ای را وادار کرده که دست به هر کاری بزند. از مجیزگویی به‌اصطلاح کارگردانان دست چندم فیلم ماجرای نیمروز گرفته تا بیرون کشیدن جلادان مخفی شده در خاطرات غبارگرفته و سایه‌های تاریک. این از آثار تعمیق جنبش دادخواهی است.
از هنگامی که رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت به جنبش دادخواهی فراخوان داد، این جنبش در حقیقت به طناب دار رژیم تبدیل شده. جوشش خون کتمان ناشدنی شهیدان قتل‌عام 67 جلادان را یکایک به پیشگاه داوری مردم می‌آورد و این امری است قانونمند. آمران و عاملان قتل‌عام 67 به این وسیله خود، خود را افشا می‌کنند.

                                            ***

رونمایی از جلادان خون‌آشام، تمهید جدید علی خامنه‌ای
این جلاد رونمایی شده و بیرون کشیده شده از تغار ترشی نظام، بنا‌ به اعتراف رسانه رژیمی همان آخوندی است که در نوار منتشر شده آقای منتظری از او نام برده شده؛ کسی که پیش منتظری رفته تا در مورد قتل‌عام مجاهدین تن نداده به‌درخواست هیأت مرگ و هم‌چنان پایدار ایستاده بر مواضع خود «توضیحاتی بدهد، » ؛ یعنی برای قتل‌عام آنان مجوز شرعی بگیرد.
به نظر می‌رسد سیاست شکستن سکوت و بایکوت در قبال مجاهدین علی خامنه‌ای را وادار کرده که دست به هر کاری بزند. از مجیزگویی به‌اصطلاح کارگردانان دست چندم فیلم ماجرای نیمروز گرفته تا بیرون کشیدن جلادان مخفی شده در خاطرات غبارگرفته و سایه‌های تاریک. این از آثار تعمیق جنبش دادخواهی است.
«جلاد شهید!» جدید اسمش احمدی شاهرودی است. او در دهه خونبار 60 حاکم شرع استان خوزستان بوده است.

گرفتن یک ماهه مجوز به حاکم شرع برای کشتار
جلاد رونمایی شده به اعتراف خودش در جریان بگیر و ببندهای فله‌یی و بدون حساب و کتاب در سال 60 برای محاکمه و زندانی کردن دستگیر ‌شدگان بکار گرفته شده «بی‌آن که صلاحیت قضایی داشته باشد. بعد از آن با یک ماه کارآموزی برای صادر کردن احکام شکنجه و کشتار زندانیان به بهبهان صادر می‌شود:
«تا اواخر سال 60 به همین شکل با آقای اراکی در دادگاه انقلاب همکاری می‌کردیم تا این‌که آیت‌الله مؤمن که عضو شورای قضایی بود و تقریباً اداره دادگاههای انقلاب با او بود به ما گفت نمی‌شود به این شکل کار ادامه پیدا کند و شما باید دوره‌های کارآموزی را طی کنید و ابلاغ قضایی به شکل رسمی برای شما صادر شود و خودتان حق صادرکردن حکم را داشته باشید این شد که ما وارد کارآموزی قضایی شدیم و در دوره‌ یک ماهه که در زندان اوین برای ما برگزار شد، شرکت کردیم.
در آن زمان.. لاجوردی دادستان بودند و.. فلاحیان نیز معاون او بود. .. محمدی گیلانی نیز رئیس دادگاه (ضد) انقلاب و حاکم شرع تهران بودند و.. نیری هم معاون.. گیلانی بود. پس از یک ماه کارآموزی ابلاغیه قضایی رسمی برای ما صادر شد و اولین ابلاغیه قضایی رسمی برای ما ابلاغیه قضایی دادگاههای (ضد) انقلاب شرق خوزستان بود. یعنی بهبهان، آغاجاری، رامهرمز و... البته همزمان با رفتن ما به بهبهان رئیس دادگاه (ضد) انقلاب کهکیلویه را عزل کردند». (1) 
این به‌اصطلاح قاضی یک‌ماه آموزش دیده و پرورش یافته توسط لاجوردی و محمدی گیلانی، به‌دلیل شقاوتی که در جریان صدور احکام خمینی‌ساخته از خود نشان می‌دهد طی یک بازة زمانی کوتاه قاضی شرع کل استان خوزستان می‌شود.

 قتل‌عام 67 ـ یکی از دست‌های خونچکان که بنا‌ به گفته خودش روزانه 100حکم صادر می‌کرده است
قتل‌عام 67 ـ یکی از دست‌های خونچکان که بنا‌ به گفته خودش روزانه 100حکم صادر می‌کرده است

تقلید ناشیانه از خمینی برای تطهیر شکنجه و قتل‌عام
دژخیم احمد شاهرودی به نظر می‌رسد درس دجالیت را خوب از مکتب خمینی فراگرفته باشد، با تقلید ناشیانه از او مدعی است که مجاهدین و مخالفان نظام خودشان خودشان را شکنجه می‌کردند تا نظام را بدنام کنند! 
«این بحث که ما شخصی را دستگیر کنیم و برای دریافت اطلاعات او را شکنجه بدنی کنیم به هیچ عنوان صحت ندارد. ما در دادسرا، ابلاغی برای شکنجه نداشتیم. نه در دادسرا و نه در سپاه و نه در اداره اطلاعات. شدیداً مراقبت می‌شد که برخورد فیزیکی با متهمان انجام نشود.
گاهی هم ما به مواردی برمی‌خوردیم که خود دستگیر ‌شدگان از (مجاهدین) مخصوصاً کسانی که می‌دانستند حکمشان اعدام است در زندان به خودشان لطمه می‌زدند تا نظام را بدنام کنند». (2) 

سوزاندن زندانیان یکی از شکنجه‌های رایج جلادان
آخوند جلاد احمد شاهرودی در حالی منکر شکنجه زندانیان و به‌خصوص سوزاندن آنها می‌شود که این موضوع از سالیان پیش از سوی مقاومت ایران افشا‌ شده و در کتاب «قهرمانان در زنجیر» به ثبت رسیده است.
یکی از زندانیان که شاهد عینی شکنجه‌ها بوده نوشته است:
«یک هوادار مجاهدین به نام آرش باجور را خوابانیده و ساعت‌های متوالی روی شکم او آتش سیگار می‌چسبانیدند، وی که حکم زندانش 30سال بود، بعدها در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 در زندان اوین اعدام شد».
سوزاندن با آتش سیگار یک شکنجه بسیار عادی است. دژخیمان عمدتاً همزمان یا در فواصل شلاق‌زدن از آن استفاده می‌کنند. محل سوزاندن بیشتر پشت کمر و پشت بازوها و دست‌هاست. با پک‌زدن به سیگار شدت سوختگی را بیشتر می‌کنند.
در یک گزارش دیگر از زندانیان آمده است:
«سوزاندن با اتو به این صورت است که زندانی را لخت کرده و یک اتوی داغ روی قسمت‌های مختلف بدن وی می‌چسبانند. حرارت اتو را به تدریج زیاد می‌کنند تا قربانی را به حرف زدن وادار کنند. در بسیاری اوقات هر دو طرف باسن زندانی را با اتو می‌سوزانند و پوست بدن همراه با اتوی داغ کنده می‌شود. زندانی تا ماهها قادر به نشستن نیست... .
در یک نوع دیگر شکنجه دیگر زندانی را لخت می‌کنند و روی تخت شکنجه می‌بندند، آنگاه یک کتری آب جوش را به تدریج روی نقاط مختلف بدن او می‌ریزند. در این شیوه قسمت‌های زیادی از بدن زندانی مجروح می‌شود». (3) 

«مهربانی!» خمینی و جلادان دست پرورده او
یکی از ویژگیهای جلاد رونمایی شده این است که خیلی رقیق‌القلب تشریف دارد! این رقت قلب را نه تنها در مورد خودش قبول دارد بلکه به دیگر جلادان نیز تسری می‌دهد تا جایی که از اسدالله لاجوردی اشقی‌الاشقیای دوران ما و نیز از آخوند محمدی گیلانی قاتل دو فرزند خویش و هزاران مجاهد دیگر این‌گونه یاد می‌کند:
«من یک ماه دوره آموزشی اوین با شهید لاجوردی و‌ آیت‌الله محمدی گیلانی در ارتباط بودم. شایعاتی هم که درباره بد رفتاریهای او با زندانیان مطرح می‌کنند بینی و بین‌الله ما هم‌چنین چیزی را ندیدیم بلکه ایشان را نسبت به متهمان مهربان دیدیم». (4) 
لابد این نوع «مهربانی!» از آن نوعی است که حضرت امام در مواجهه با مگس‌هایی داشته که غافلگیرانه وارد اتاقشان می‌شدند و امام دل رئوف را وادار می‌کرده‌اند که با گوشة‌ عبا و با ملاطفت تمام و رعایت اصول شرعی آنها را کیش کرده و به خارج اتاق راهنمایی کند! 
در مورد ر‌أفت آخوند محمدی گیلانی یکی از زندانیان که خود شاهد بوده نوشته است:
آخوند گیلانی، رئیس وقت بیدادگاههای انقلاب وارد بند شد، ایستاد و بچه‌ها را نگاه کرد و با لحنی خونسرد و مرده گفت: «فکرهایتان را بکنید، اگر اطلاعاتتان را صادقانه ندهید، بنا‌ به فرمودة‌ امام کشتن همه‌تان واجب است، با تازیانه و تیرباران و هر چیز دیگر، حتی حرق. خود امام فرمودند: 'ضرب حتی الموت'. این عین فتوای امام است. فرمودند بزنید تا بمیرند... زدن تا مرگ، از بچه ۹ساله منافقین تا پیرمردها و زنانشان را می‌شود با عذاب کشت». (5) 

حکم ضدبشری و جنایتکارانة‌ خمینی سندی انکار ناپذیرشنونده دچار ابهام می‌شود آیا ماجرای کیش کردن ملاطفت‌آمیز یک مگس را باور کند یا کینة‌ جهنمی خمینی نسبت به نسل انقلاب ضدسلطنتی در زندانها و آن حکم معروف دستور قتل‌عام را؟! در کدام قانون نوشته شده آمده است که یک نفر که خودش خودش را ولی‌فقیه خوانده در مورد جان انسانها تصمیم بگیرد و با یک دستخط زندگی و مرگ 30000تن از پاکبازترین جوانان این مرز و بوم را رقم بزند.

این حکم چه مرجع قانونی دارد؟
حکم خمینی در مورد قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال 67ـ سند غیرقابل انکار جنایت
حکم خمینی در مورد قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال 67ـ سند غیرقابل انکار جنایت

تلاش برای تخطئه آثار نوار منتشره از آقای منتظریجالب‌ترین قسمت این مصاحبه فرمایشی و ترتیب داده شده توسط نیروی تروریستی قدس آنجاست که جناب جلاد رقیق القلب بعد از 2ماه کشتار و حلق‌آویز زندانیان تازه به سراغ آقای منتظری می‌رود تا برای تعداد دیگری از زندانیان نیز مجوز کشتار بگیرد. او در عین‌حال در این مصاحبه تلاش می‌کند آثار نوار منتشره آقای منتظری را تخطئه کرده و خود او را نیز زیر سؤال ببرد:
«بعد از حدود 2ماه از صدور حکم رفتم خدمت مرحوم آیت‌الله منتظری و به ایشان گفتم حاج آقا ما در خوزستان این چنین مواردی داریم که مثلاً محکومان می‌گویند ما در لفظ (مجاهدین) را رد می‌کنیم ولی مکتوب نمی‌کنیم. آیا پافشاری سر موضع باید حساب کرد یا خیر؟ آیا اینها مصداق پافشاری سر موضع است؟ خلاصه پیشنهاد دادم که خوب بود حضرت امام هیأتی را مشخص می‌کردند که ملاک پافشاری سر موضع و معنای‌ آن چیست.

منتظری برای مخالفت با حکم امام از پیش آماده بودتا این حرف را زدم دیدم آیت‌الله منتظری از جا بلند شد و نامه‌یی به من نشان داد که همان نامه معروف به امام درباره اعدامها بود و گفت اصلاً من حکم امام را قبول ندارم. پس ببینید ایشان قبل از این‌که من پیشش برم آماده بوده است. من تاثیری در موضع آیت‌الله منتظری نداشتم بعد از اظهارات آیت‌الله منتظری من گفتم 'حاج آقا ولی‌فقیه حضرت امام است و ما تابع حکم ایشان هستیم'. گفت پیشنهاد تو، پیشنهاد خوبی است. من شما را می‌فرستم خدمت امام و شما این پیشنهاد را به امام بگو...» (6) 
در بارگاه خمینی جلاد خونچکان را به دربار راه نمی‌دهند و احمد خمینی نیز او را تحویل نمی‌گیرد، فقط به او می‌گویند بشرطی که به کرنش در برابر خمینی و دستبوسی او بسنده کند می‌تواند به داخل برود و نباید در مورد ماجرای قتل‌عام و نیز نظر آقای منتظری چیزی بگوید. خلاصه کلام نیز او را دک می‌کنند.
«آقای انصاری به‌دلیل حال نامساعد امام به من گفتند که ما امروز وقت ملاقات نداریم. حاج احمدآقا هم کاری برایشان پیش آمده و معذرت‌خواهی کرد و رفته است. شما چون از راه دور می‌آیید و قرار قبلی داشتید، می‌توانید برای عرض سلام و دست‌بوسی خدمت امام برسید ولی در این باره با ایشان صحبت نکنید و فقط جهت احوالپرسی به خدمت ایشان برسید. حتی به من گفتند 'ببین میر حسین موسوی را که نخست‌وزیر بود هم به‌دلیل حال نامساعد امام راه ندادیم'.
راست هم می‌گفت. موسوی آنجا بود و گفت بگذارید لااقل برای دست‌بوسی خدمت امام برسم اما چون ملاقات نبود، اجازه ندادند». (7) 

جوشش خون شهیدان و برملا شدن دست‌های خونین
از هنگامی که رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت به جنبش دادخواهی فراخوان داد، این جنبش در حقیقت به طناب دار رژیم تبدیل شده. جوشش خون کتمان ناشدنی شهیدان قتل‌عام 67 جلادان را یکایک به پیشگاه داوری مردم می‌آورد و این امری است قانونمند. آمران و عاملان قتل‌عام 67 خود، به این وسیله خود را افشا می‌کنند. دفاع آنان از حکم منفور و ضدبشری خمینی، نه تنها مصونیتی برایشان نمی‌آورد بلکه سرنوشت آنان را بیش‌از‌پیش به سرنوشت محتوم این نظام گره می‌زند.
رونمایی از جلادان بدنام و خون‌آشام در حقیقت چون مردار بر آفتاب مرداد افکندن است و بیش‌از‌پیش خمینی را با سلسله جلادانش در معرض داوری قرار می‌دهد؛ و این هنوز اول راه است.
آری، همان‌گونه که رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت گفت:
«اکنون زمان آن است که بر سر قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، یک جنبش دادخواهی را در هرجا و به ‌هر‌شیوه ممکن گسترش دهیم.
جنبش دادخواهی قبل از هر چیز، اعلام مجرمیت قطعی خامنه‌ای، ولی‌فقیه ارتجاع است.
ـ خامنه‌ای و همدستان او مجرمند؛ زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتل‌عام سال ۶۷ هستند.
ـ آنها مجرم‌اند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کرده‌اند.
ـ خامنه‌ای و همدستان‌اش مجرم‌اند؛ زیرا خانواده‌های قتل‌عام شدگان را در ۲۸سال گذشته سرکوب کرده‌اند.
ـ آنها مجرم‌اند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بی‌وقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرار داده‌اند..
جنبش دادخواهی، مؤاخذه رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی‌ این کشتار است. سران این رژیم باید بگویند اسامی کامل قتل‌عام‌شدگان چیست؟ باید بگویند که در هر شهرستان یا مرکز استان چند نفر را اعدام کرده‌اند؟ و باید بگویند که آنها را در چه نقاطی دفن کرده‌اند و مزارهای جمعی قتل‌عام شدگان در کجاست؟ 
این ابتدایی‌ترین حق مادران داغدار است که بدانند فرزندانشان در کجا به‌خاک سپرده شده‌اند.
بله‌ ، باید روشن شود که ماجرای کسانی که در همان روزهای قتل‌عام، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند، چه بود؟ 
ماجرای زندان اهواز، زندان دستجرد اصفهان و فاجعه زندان شیراز یا زندانهای مشهد و تبریز چیست؟ 
ماجرای اعدام‌های جمعی کسانی که در غرب ایران به‌اتهام احتمالی هواداری از ارتش آزادیبخش دستگیر و به فاصله کمی اعدام شدند، چیست؟ 
و ماجرای آن‌هایی که بنا‌به ‌مصاحبه اخیر موسوی تبریزی، دادستان جنایت‌پیشه خمینی، می‌خواستند در شهرها به مجاهدین بپیوندند، چیست؟» (8) 

پانوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) و (2) و (4) و (6) و (7) ـ مصاحبه آخوند احمد شاهرودی با خبرگزاری نیروی تروریستی قدس (تسنیم) ـ 17مرداد 96

(3) و (5) ـ قهرمانان در زنجیرـ منتشره از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران ـ زمستان 1379

(8) ـ برگرفته از فراخوان رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان سال 67.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر