۱۳۹۶ اسفند ۲۴, پنجشنبه

معنای برکناری رکس تیلرسون -تصمیمی که شوک و نگرانی را به درون رژیم وارد کرد.

معنای برکناری رکس تیلرسون -تصمیمی که شوک و نگرانی را به درون رژیم وارد کرد.


ظهر سه‌شنبه 22اسفند(13مارس2018) توئیت دونالد ترامپ در مورد برکناری رکس تیلرسون وزیرخارجه آمریکا و جایگزینی‌اش با مایک پمپئو رئیس سیا، موج تازه‌یی از شوک و نگرانی را به درون رژیم وارد کرد. رسانه‌های صبح امروز(چهارشنبه23اسفند96)، موضعگیری مهره‌ها و باندهای حاکمیت را انعکاس دادند. این‌که رژیم چه راه‌حلی برای مقابله با این وضعیت اتخاذ می‌کند، موضوع بحث مهره‌ها و باندها و رسانه‌های حکومتی است. و نقدا می‌توانیم یک تصویر سرجمع در مورد این موضعگیریها داشته باشیم.در فصل‌مشترک واکنشهای هر دو جناح کهتا کنون منتشرشده، سه عنصر مشترک دیده می‌شود:
ترس، نگرانی و وحشت، اولین واکنش مشترک است که به بیانهای مختلف ابراز شده. مثلاًًً روزنامه روزان نوشت: «تکمیل حلقه مخالفان ایران در کاخ سفید»، تاجیک از دیپلوماتهای رژیم گفت « یکی از ضدایرانی‌ترین دولتها در آمریکا روی کار می‌آید »، مهدی محمدی از نفرات خامنه‌ای و عضو تیم جلیلی در جریان مذاکرات هسته‌یی نوشت « با این تیم، آمریکا عصبی‌تر و غیرعادی‌تر از گذشته عمل خواهد کرد».
دومین عنصر مشترک در موضع‌گیریهای رژیمی‌ها، که شاید هم باید آن را اولین و مهمترین نامید، نگرانی از قطعی‌تر شدن خروج آمریکا از برجام است. به‌عنوان مثال خبرگزاری مهر نوشت: «مایک پمپئو از مخالفان سرسخت توافق هسته‌یی ایران است»ِ. وخبرگزاری سپاه پاسداران با این جمله « سرنوشت برجام مبهم‌تر از همیشه» موضع خود را مشخص کرد. سایت پاسدار محسن رضایی هم نوشت: «پمپئو مأمور خروج آمریکا از برجام».
اما عنصر سوم در موضعگیری هر دو باند، ابراز تردید نسبت به وجود یک راه‌حل روشن است که طبعاً نشاندهندهٴ بن‌بستی است که رژیم در همه زمینه‌ها با آن مواجه است و این مسأله خودش را در ارائه راه‌حلهای هرچه بیشتر نشان می‌دهد. به عبارت دیگر تا آنجا که به واکنش در قبال تغییرات جدید دولت آمریکا برمی‌گردد، ترس و نگرانی و ناامیدی نسبت به راه‌حل، فصل‌مشترک همه جناحها است، اما همین که بحث راه‌حل مشخص مطرح می‌شود، آنها و مشخصاً باند روحانی و باند دلواپسان که بخشی از باند خامنه‌ای‌ است، به کلی با هم اختلاف‌نظر دارند. دلواپسان حتی در جاهایی مثل برجام با خود خامنه‌ای هم زاویه پیدا می‌کنند. مثل دورهٴ مذاکرات برجام که خامنه‌ای موافقت کرده بود ولی آنها جلوی این موافقت می‌پیچیدند و مخالفت می‌کردند. الآن هم همین اختلاف وجود دارد. مثلاًًً مهدی محمدی نوشته «در مقابل این شرخرهای کراواتی باید هر چه بیشتر قاطع و سرسخت بود- مشرق 22اسفند۹۶». رسانه‌ها و مهره‌های باند خامنه‌ای مثل کیهان یا فواد ایزدی هم قبلاً بارها از خروج از برجام صحبت کرده‌اند.  اما متقابلاًًً باند روحانی برای حفظ برجام، انواع توصیه‌ها را کرده‌اند. از جمله روزنامه‌ شرق توصیه کرد که با الگوی کره شمالی باید تابوی مذاکره با آمریکا را بشکنیم و افزوده بود «تحولاتی است که باید آن را جدی گرفت و برای کاهش تنش با آمریکا که در صورت استمرار ممکن است به مرحله ‌کنترل‌ناپذیری برسد، اقداماتی انجام داد-روزنامه شرق21اسفند96». علی خرم از  دیپلوماتهای حرفه‌یی سابق از باند رفسنجانی، قبل از سفر لودریان گفته بود این سفر یک فرصت است، نگذاریم لودریان دست خالی برگردد. وی در روزنامه‌ آرمان(23اسفند) با اشاره به برکناری تیلرسون هشدار داده:‌« جمهوری اسلامی‌ بایستی این علائم را جدی گرفته و بسیاری از منافذ قابل فشار در صحنه داخلی و خارجی را تعدیل نماید که فرصتهای آماده برای دشمنان فراهم نگردد روزنامه بهار(23اسفند96). برخی دیگر روزنامه‌های این باند نوشتند « آیا تصمیم‌گیران ارشد نظام نسبت به این موضوع بسیار مهم توجه کافی دارند و یا هم‌چنان به همان سیاست گذشته در قبال اختلافات ایران و غرب ادامه خواهند داد؟!».
اکنون سؤال این است که اگر رژیم در سفر لودریان به او جواب مثبت داده بود، باز هم این اتفاق(و مشخصاً برکناری تیلرسون) صورت می‌گرفت؟ آنچه مسلم است، تیلرسون قبل از برکناری، در جبهه اروپا قرار داشت که معتقدند می‌شود با تحمیل قرار داد موشکی و منطقه‌یی به رژیم، برجام را حفظ کرد. حرف ماکرون هم که اروپایی‌ها را نمایندگی می‌کند همین است. لودریان هم در سفر به تهران آمده بود همین را به رژیم بگوید. کما این‌که قبل از ورود به تهران هم گفت اگر رژیم مذاکرات منطقه‌یی و موشکی را نپذیرد با تشدید تحریمها مواجه می‌شود که معنی‌اش همین لغو برجام و پیامدهای آن است. اکنون می‌شود گفت که پیآمد بی‌جواب گذاشتن لودریان، قبل از هر چیز شکست خوردن تیلرسون و دیدگاه او در مجموعه دولت آمریکا بود و طبیعی است که این شکست می‌تواند راه برکناریش را هموار کرده باشد. منظور این است که در این روند، جناح خود ترامپ که از ابتدا معتقد بودند برجام به هر ترتیب باید لغو شود، دست بالا را پیدا کردند. بر این اساس می‌توان  گفت که اگر رژیم جواب مثبت روشن و واضح به لودریان داده بود، شاید تغییر تیلرسون به تأخیر می‌افتاد.  تأخیر از این جهت که همان‌طور که خود ترامپ گفت با تیلرسون اختلاف‌نظرهایی داشته که یکی از آنها برجام بوده است. البته ما ازآنچه در پشت پردهٴ سیاست آمریکا گذشته خبر نداریم، اما وقتی خبرها را کنارهم می‌گذاریم چنین نتیجه‌گیری می‌توان کرد.
و بالاخره سؤال پایانی این است که آیا اکنون که کار به این جا رسیده و خروج آمریکا از برجام تقریباً قطعی به نظر می‌رسد، آیا رژیم مسیر ایستادگی را در پیش خواهد گرفت؟!
روشن است که وضعیت پیش آمده، رژیم را در بن‌بستی که در آن بود، بیشتر گرفتار می‌کند، یعنی دیگر فرجه‌ییبرای کش دادن ندارد. آنچه روی داده پیامی است برای خلیفهٴ ارتجاع که بایستی آمادهٴ شرایط سخت‌تر و هر چه تنگ‌تر شدن حلقه انزوایش باشد که گام اول آن تحریمهای بسیار شدید است و آن‌چنان که در رسانه‌های حکومتی هم منعکس شده، پیامدهای حتی شدیدتری هم قابل پیش‌بینی است. آیا رژیم می‌تواند در تعادل‌قوای کنونی در برابر چنین فشارهایی دوام بیاورد؟ به‌طور منطقی و معتدل جواب مثبت نیست. اما آن‌طرف قضیه هم یعنی پذیرفتن برجام موشکی و منطقه‌یی، آنهم برای این رژیم سخت‌تر شده است. زیرا اگر چشم‌انداز محتملی بود که با جواب مثبت به اروپا از جمله در سفر لودریان، جبهه اروپا و تیلرسون را تقویت کند و امتیازهایی ولو اندک و ظاهری بگیرد، الآن دیگر این موقعیت هم از بین رفته و باید جام‌زهر را بلاعوض و بدون بحث و مذاکره سر بکشد. چنین وضعیتی رژیم را به‌شدت در تعادل‌قوا و در برابر جبهه مردم و قیام، پایین می‌آورد و ریزش‌ها و شکافهای درونی را خیلی بیشتر حاد و فعال می‌کند. در یک کلام، قیمت زهرخوری هم، حالا دیگر برای رژیم، خیلی بیشتر از قبل شده است. اکنون هر دو مسیر به پرتگاهی راه می‌برد که در پیش پای رژیم قرار گرفته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر